بُرْزویه، پزشک نامدار و پیشوای پزشکان ایران در عصر خسرو انوشیروان ساسانی، گردآورنده کلیله و دمنه و احتمالاً مترجم پنجه تنتره از سانسکریت به فارسی میانه ( که بخشی از کلیله و دمنه را تشکیل میدهد ) بودهاست.
وزن | 614 گرم |
---|---|
ابعاد | 6.5 × 7 × 16.5 سانتیمتر |
پتینه | برنزی, سفید استخوانی, سفید دودی |
این نام در فارسی میانه به شکل برزوی، ساخته شده از دو جزء «بُرز» به معنای بلند مرتبه و متعالی و پسوند تحبیب «اوی» آمده و در فارسی باستان به صورت برزآویا (Brz-auya) آمده است. چنین گوید برزویه طبیب، مقدم اطبای پارس، که پدر من از لشکریان بود و مادر من از خانه علمای دین زرتشت بود؛ و اول نعمتی که ایزد تعالی و تقدس، بر من تازه گردانید، دوستی پدر و مادر بود و شفقت ایشان بر حال من، چنان که از برادران و خواهران مستثنی شدم و به مزید تربیت و ترشیح مخصوص گشت؛ و چون سال عمر به هفت رسید، مرا بر خواندن علم و طب تحریص نمودند؛ و چندانکه اندک وقوفی افتاد و فضیلت آن بشناختم، به رغبت صادق و حرص غالب در تعلم آن کوشیدم، تا بدان صنعت شهرتی یافتم و در معرض معالجت بیماران آمدم. آنگاه نفس خویش را میان چهار کار که تکاپوی اهل دنیا از آن نتواند گذشت، مخیر گردانیدم: وفور مال و لذات حال، و ذکر سایر و ثواب باقی؛ و پوشیده نماند که علم طب نزدیک همه خردمندان و در تمامی دینها ستوده است؛ و در کتب آوردهاند که فاضلتر اطبا آن است که بر معالجت از جهت ذخیرت آخرت مواظبت نماید، که به ملازمت این سیرت نصیب دنیا هر چه کاملتر بیاید و رستگاری عقبی مدخر گردد، چنان که غرض کشاورز در پراکندن تخم، دانه باشد که قوت او باشد، اما کاه که علف ستوران است به تبع آن هم حاصل آید. از جمله بر این کار اقبال تمام کردم و هر کجا بیماری نشان یافتم که در وی امید صحت بود، معالجت او بر وجه حسبت بر دست گرفتم، (برای رضای خدا و بدون طمع و اجر) و چون یک چند بگذشت و طایفهای را از امثال خود در مال و جاه بر خویشتن سابق دیدم، نفس بدان مایل گشت، و تمنی مراتب این جهانی بر خاطر گذشتن گرفت، و نزدیک آمد که پای از جای بشود. با خود گفتم: «ای نفس! میان منافع و مضار خویش فرق نمیکنی، و خردمند چگونه آرزوی چیزی در دل جای دهد که رنج و تبعت آن بسیار باشد و انتفاع و استمتاع اندک؟ و اگر در عاقبت کار و هجرت سوی گور فکر شافی واجب داری، حرص و شَرَه این عالم فانی به سرآید؛ و قویتر سببی ترک دنیا را مشارکت این مشتی دون عاجز است که بدان مغرور گشتهاند. از این اندیشه ناصواب درگذر و همت بر اکتساب ثواب مقصور گردان، که راه مخوف است و رفیقان ناموافق و رحلت «نزدیک و هنگام حرکت» (به سوی مرگ) نامعلوم… به صواب آن لایق تر که بر معالجت مواظبت نمایی و بدان التفات نکنی که مردمان قدر طبیب ندانند، لکن در آن نگر که اگر توفیق باشد و یک شخص را از چنگال مشقت خلاصی طلبیده آید، آمرزش بر اطلاق مستحکم شود؛ آنجا که جهانی از تمتع آب و نان و معاشرت جفت و فرزند محروم مانده باشند، و به علتهای مزمن و دردهای مهلک مبتلا گشته، اگر در معالجت ایشان برای حِسبَت سعی پیوسته آید و صحت و خفت ایشان تحری افتد، اندازهٔ خیرات و مثوبات آن کی توان شناخت؟» چون بر این سیاقت در مخاصمت نفس مبالغت نمودم، به راه راست باز آمد و به رغبت صادق و حسبت بی ریا به علاج بیماران پرداختم و روزگار در آن مُستغرق گردانیدم تا به میان آن، درهای روزی بر من گشاده گشت.
برزویه، برای بدست آوردن گیاهی که مردهها را زنده میکند به هندوستان رفت و در آنجا کوشید تا مطلوبش را پیدا کند ولی با عدم موفقیت مواجه شد اما دانشمندان هندی به او گفتند آن گیاه کتاب کلیلک و دمنک است و آن نادانان و نابخردان را که به مثابه مردگاناند عاقل میسازد و بدین ترتیب به آنها زندگی میبخشد. برزویه کتاب مزبور را به ایران آورد و آن را به پارسی میانه (پهلوی) ترجمه کرد. در سده هشتم میلادی عبدالله ابن مقفع آن را زیر عنوان کلیله و دمنه از پهلوی به عربی منتقل ساخت و سپس آن کتاب به زبانهای مختلف جهان راه یافت.
منبع : ویکی پدیا
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.