او در شهر همدان در یک خانواده شافعی مذهب متولد گردید و در خدمت پدرش ابوبکر محمد ابن علی علوم، معارف و عرفان اسلامی و طریق علوم قضا را فرا گرفت.و خود نیز به درجه افتاء و منصب قاضی همدان رسید. چندی بعد در خراسان، به محضر درس استادانی مانند عمر خیام و ابو عبدالله محمد بن حمویه جوینی راه یافت و بهره علمی و معنوی بسیار گرفت و در کلام و حکمت و عرفان و ادب پارسی و عربی به درجات عالی رسید.عینالقضات اگر چه در زمان حیات ابوحامد محمد غزالی به دنیا آمد، هرگز توفیق دیدار او را نیافت، چه هنگام فوت ابوحامد، قاضی سیزده سال داشت ولی عینالقضات چهار سال تمام به خواندن آثار غزالی پرداخت و با آراء و افکار و احوال او عمیقاً آشنایی پیدا کرد، به طوری که میتوان به جرأت گفت ی از بهتکیرین شاگردان و تربیتشدگان مکتب ابوحامد غزالی در همه دورانها قاضی همدانی بود. اگر چه عینالقضات پس از یک انقلاب روحی در عنفوان جوانی دست از مطالعه کتابهای فلاسفه و متکلمان، از جمله کتابهای ابوحامد، شست، اما، تا آخر عمر تحت تأثیر افکار ابوحامد باقی ماند، و در ضمن آثار خود در هر فرصتی به عقاید وی اشاره میکرد.انقلاب روحی عینالقضات تا حدودی شبیه به انقلاب روحی امام محمد غزالی است. هر دو در علوم ظاهری تبحر پیدا کرده بودند و هر دو به تصوف روی آوردند. پس از قریب یک سال از انقلاب روحی او، این بار احمد غزالی برادر کوچکتر ابوحامد، که هنوز در قید حیات بود به یاریش شتافت و از او دستگیری کرد.بدین ترتیب، دو برادر غزالی هر یک از جهتی بزرگترین تأثیر را در زندگی علمی و روحی عینالقضات بخشیدند، و یکی در علوم ظاهری (منجمله کلام و فلسفه و حتی تصوّف و عرفانی که در کتابها بیان شده) و دیگری در علوم ذوقی راهنمای او گشتند. از آثار مهم وی می توان به رساله لوایح،تمهیدات به فارسی،زبدة الحقایق (به عربی )، شکوی الغریب عن الاوطان الی علماء البلدان به زبان عربی ، رساله جمالی،مکاتیب،رساله یزدان شناخت، اشاره کرد.عین القضات نیز سرنوشتی مشابه منصور حلاج داشت و وی نیز از گزند حسودان زمان خویش مصون نماند و به دلایلی حکم قتل وی را دادند.اول اینکه جایگاه بزرگ او برای گروهی تازه به دوران رسیده و پر مدعا قابل تحمل نبود و به سعایت آنان ابوالقاسم قوامالدین درگزینی وزیر سلجوقیان به فکر آن افتاد تا او را از سر راه بردارد. نوشتههای او را مورد بررسی دقیق قرار دادند و برخی نکات از کتاب تمهیدات را به عنوان الحاد و کفر در دادگاه مطرح نمودند.دوم اینکه عین القضات همدانی روش حسین بن منصور حلاج را داشته و در گفتن آنچه میدانسته بیپروائی میکردهاست. او اعتقاد داشت آنچه حق است باید گفت و نباید کوتاهی کرد.سوم اینکه عین القضات بر اثر حسن بیان و نفوذ کلام خود مریدان بسیاری در میان بزرگان و گروه کثیری از مردم یافته بود که بر مقالات او شیفته شدهبودند. از جمله عزیزالدین مستوفی اصفهانی، وزیر سلطان سنجر سلجوقی بود، به او ارادت داشت. چون وزیر سلطان بر اثر دسیسههای ابوالقاسم قوامالدین درگزینی به حبس افتاد و در تکریت به قتل رسید؛ عینالقضات همدانی نیز که در اثر دوستی عزیزالدین مستوفی با قوامالدین درگزینی مخالفت داشت، مورد مؤاخذه و غضب وزیر جدید واقع گردید. بدین صورت که قوامالدین مجلسی ترتیب داد و از جماعتی عالمان قشری حکم قتل عینالقضات را گرفت. سپس دستور داد تا او را به بغداد بردند و در آنجا به زندان افکندند. عینالقضات در این زندان به تألیف کتاب شکوی الغریب عن الاوطان الی علماءالبلدان، پرداخت.چهارم اینکه اختلاف دیدگاه او با حکومت ترکان و مسائل سیاسی اجتماعی آن روز. قاضی همدانی یک ایرانی میهنپرست بود. در زمان او زادگاهش جایگزین غاصبان جایگاه علویان، و پایتخت سلجوقیان بود. حکومت ترکان تازه از راه رسیده برای او در حکم بیگانگان بودند. عینالقضات در سن سی و سه سالگی در مدرسهای که در همدان در آن به تربیت و ارشاد مریدان و وعظ میپرداخت، به دار کشیده شد. فردای آن شب بدن بیجان او را از دار پایین آوردند، پوست بدنش را کندند و سپس جسدش در بوریایی آلوده به نفت پیچیده، سوزانیدند.
منبع : ویکی پدیا
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.