باقرخان برخلاف ستارخان که شیخی بود، از متشرعه بود، از علمای مخالف مشروطیت که از متشرعه بودند، جانبداری میکرد و به آنها احترام میگذاشت. او با ستارخان رقابت داشت و میگفت: مرد آن نیست که در امیرخیز جنگ کند. مرد منم که در ساریداغ با قشون دولتی جنگ کردهام. (علیرغم این سخن، این دو بزرگوار دو بازوی قوی و شکست ناپذیر انقلاب مشروطیت بودند).
دمکراتهای آذربایجان که نهضت خود را در دنباله نهضت مشروطیت و مکمل آن، و خود را وارث سنن مجاهدین آن دوره میدانستند، مجسمه باقر خان را در میدان شهرداری تبریز نصب کردند. در ۲۴ آذر ماه ۱۳۲۵ پس از سقوط پیشهوری مردم تحت تأثیر احساسات، آن مجسمه را که اثر دمکراتها بود برانداختند. باقرخان در تهران منزوی میزیست تا قضیه مهاجرت پیشآمد. وی به همراه چند نفر از مهاجرین حرکت نمود و در شبی در نزدیکیهای قصر شیرین مورد اصابت گلوله یکی از راهزنان به قصد غارت اموال قرار گرفت. مرگ باقرخان به همراه هجده نفر از یاران و همراهانش در محرم ۱۳۳۵ قمری آبان ۱۲۹۵ خورشیدی بودهاست.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.